معنی کلمات | ||
---|---|---|
جوانه می زد: شکوفه می داد | معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب | عجیب: شگفت آور |
امپراتور: پادشاه، پادشاه نیرومندی که بر سرزمین ها و قلمروهای وسیعی سلطنت می کرد. | رسیدگی می کرد: مواظبت می کرد | جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشت خبرهای مهم را با صدای بلند به اطلاع مردم می رساندند. |
هیجان انگیز: شوق آور، ایجاد کننده ذوق | هجوم: حمله ناگهانی، تاختن، یورش | هجوم آوردند: حمله کردند |
به عنوان: به نام، به سمت | اشتیاق: آرزومندی، شوق | روزها پشت سر هم آمدند: روزها به سرعت طی شد و گذشت |
مطمئن باش: آسوده باش، خیالت راحت باشد | غصه: غم، رنج | مواظبت کرده ام: نگهداری کرده ام |
به آرامی: به آهستگی | سرزنش: نکوهش، بازخواست کردن، ملامت | مواظبت کردم: نگهداری کردم |
اصلا: هرگز | تحسین: آفرین گفتن، نیکو شمردن، تشویق کردن | --- |
متضاد و مخالف | ||
---|---|---|
خالی ≠ پر | قدیم # جدید | بسیار، خیلی، زیاد # کم |
زود ≠ دیر | همه # هیچ | آن # این |
گل # خار | همیشه # هیچ وقت ، ابداً، اصلاً | بوی خوش # بوی بد |
دوست # دشمن | روز # شب | باغ # بیابان ، صحرا، کویر |
قصر # کلبه | پیر ≠ برنا، جوان | بهترین ≠ بدترین |
زیبا ≠ زشت | بزرگ # کوچک | هیجان # آرامش |
پشت # جلو | غصّه # شادی | داخل # خارج |
زحمت # رحمت، راحت | شلوغ ≠ خلوت | جمع شدن # پراکنده شدن، متفرق شدن |
مقابل # کنار، موازی، پشت | خجالت # پررویی، گستاخی | سرتاسر # هیچ جا |
خوشحال# ناراحت | هجوم # دفاع | خوب # بد |
مناسب # نامناسب | بادقّت # بی دقّت | آفتاب # سایه |
نگران # مطمئن | بهار # پاییز | شرمندگی # سرفرازی |
خنده، لبخند # گریه | تنها # باهم، همگی | پایین # بالا |
سرزنش # تشویق، ستایش، تحسین | بهتر # بدتر | بلند # کوتاه |
پخته # نپخته، خام | شجاع # ترسو | شجاعت # ترسویی |
به ترتیب # نامرتب، نامنظم | مخصوص، خاص # عموم، عام |
هم خانواده | ||
---|---|---|
قدیم، قدمت | عجیب، عجب، عجایب، تعجّب | معجزه، اعجاز،عاجز، عجز |
علاقه، علائق، تعلُّق | رَسیدگی، وارَسی، بازرَسی | مخصوص، اختصاص، خاص، خصوصی |
هجوم، مهاجم، تهاجم | انتخاب، منتخب | مطمئن، اطمینان |
عوض، تعویض، عوضی، عاوضه | دقّت، دقیق، دقیقه، بادقّت | اشتیاق، شوق، مشتاق،تشویق، مشوّق |
منتظر، انتظار، منظره، نظر، ناظر، منظور، ناظر، نظارت | مواظب، مواظبت | حیاط، محوطه، محیط، احاطه |
زحمت، مزاحم، مزاحمت | طرف، اطراف، طرفین | نوبت، تناوب |
امکان، ممکن | شجاعت، شجاع | تحسین، اَحسنت، مَحاسِن، اِحسان، حُسن، مُحسن، اَحسَن |
فصل، فصول، فواصل، فاصل، فاصله، انفصال | وجود، موجود | مترجم، ترجمه |
جمع، مجموعه، جامع، جمعه، جماعت، مجموع، اجماع، جامعه، تجمُّع، تجمیع، جمیع | حق، حقیقت، تحقیق ، محقِّق، حقوق، حقّانیت، حقایق |
درک و دریافت | ||
---|---|---|
1 | امپراتور در چه فصلی دانه گلها را به بچّهها داد؟ از کجا فهمیدید؟ | |
| ||
2 | اگر شما جای پینگ بودید، چه میکردید؟ | |
| ||
3 | چرا با وجود اینکه گلدانها، پر از گلهای خوشبو و زیبا بودند، امپراتور خوشحال نبود؟ | |
| ||
4 | دلیل نگرانی پینگ چه بود؟ | |
| ||
5 | پینگ چه کارهایی انجام داد تا دانهها به خوبی رشد کنند؟ به ترتیب بیان کنید. | |
و در آفتاب گذاشت. هر روز به گلدانش آب داد. ولی هیچ جوانه ای در گلدان او رشد نکرد
ولی باز هم اتفاقی نیفتاد | ||
6 | با توجّه به متن، جملهها را به ترتیب رویدادها شماره گذاری کنید. | |
| 3 5 2 4 1 |
تجربهای بینظیر از طعم و کیفیت با تن ماهی پاراتن