5-2 بخوان و بیندیش گلدان خالی

معنی کلمات


جوانه می زد: شکوفه می داد
معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب
عجیب: شگفت آور
امپراتور: پادشاه، پادشاه نیرومندی که بر سرزمین ها و قلمروهای وسیعی سلطنت می کرد.
رسیدگی می کرد: مواظبت می کرد
جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشت خبرهای مهم را با صدای بلند به اطلاع مردم می رساندند.
هیجان انگیز: شوق آور، ایجاد کننده ذوق
هجوم: حمله ناگهانی، تاختن، یورش
هجوم آوردند: حمله کردند
به عنوان: به نام، به سمت
اشتیاق: آرزومندی، شوق
روزها پشت سر هم آمدند: روزها به سرعت طی شد و گذشت
مطمئن باش: آسوده باش، خیالت راحت باشد
غصه: غم، رنج
مواظبت کرده ام: نگهداری کرده ام
به آرامی: به آهستگی
سرزنش: نکوهش، بازخواست کردن، ملامت
مواظبت کردم: نگهداری کردم
اصلا: هرگز
تحسین: آفرین گفتن، نیکو شمردن، تشویق کردن
---


متضاد و مخالف


خالی   ≠ پر
قدیم # جدید
بسیار،   خیلی، زیاد # کم
زود   ≠ دیر
همه   # هیچ
آن   # این
گل   #  خار
همیشه   # هیچ وقت ، ابداً، اصلاً
بوی   خوش # بوی بد
دوست   # دشمن
روز   # شب
باغ   # بیابان ، صحرا، کویر
قصر # کلبه
پیر   ≠ برنا،   جوان
بهترین   ≠ بدترین
زیبا   ≠ زشت
بزرگ   # کوچک
هیجان # آرامش
پشت   # جلو
غصّه   # شادی
داخل   # خارج
زحمت # رحمت، راحت
شلوغ   ≠ خلوت
جمع   شدن # پراکنده شدن، متفرق شدن
مقابل # کنار، موازی، پشت
خجالت   # پررویی، گستاخی
سرتاسر # هیچ جا
خوشحال#    ناراحت
هجوم   # دفاع
خوب   # بد
مناسب   # نامناسب
بادقّت   # بی دقّت
آفتاب # سایه
نگران # مطمئن
بهار   #  پاییز
شرمندگی   # سرفرازی
خنده،   لبخند # گریه
تنها # باهم، همگی
پایین   # بالا
سرزنش   # تشویق، ستایش، تحسین
بهتر   # بدتر
بلند   # کوتاه
پخته   # نپخته، خام
شجاع   # ترسو
شجاعت   # ترسویی
به ترتیب # نامرتب، نامنظم
مخصوص، خاص # عموم، عام

هم خانواده


قدیم،   قدمت
عجیب،   عجب، عجایب، تعجّب
معجزه،   اعجاز،عاجز، عجز
علاقه،   علائق، تعلُّق
رَسیدگی، وارَسی، بازرَسی
مخصوص، اختصاص، خاص، خصوصی
هجوم، مهاجم، تهاجم
انتخاب، منتخب
مطمئن، اطمینان
عوض، تعویض، عوضی،   عاوضه
دقّت، دقیق، دقیقه، بادقّت
اشتیاق، شوق، مشتاق،تشویق، مشوّق
منتظر، انتظار، منظره، نظر، ناظر، منظور،   ناظر، نظارت
مواظب، مواظبت
حیاط، محوطه، محیط، احاطه
زحمت، مزاحم، مزاحمت
طرف، اطراف، طرفین
نوبت، تناوب
امکان، ممکن
شجاعت، شجاع
تحسین، اَحسنت،   مَحاسِن، اِحسان، حُسن، مُحسن، اَحسَن
فصل، فصول، فواصل، فاصل، فاصله، انفصال
وجود، موجود

مترجم، ترجمه

جمع، مجموعه، جامع، جمعه، جماعت، مجموع، اجماع، جامعه، تجمُّع،   تجمیع، جمیع
حق، حقیقت، تحقیق ، محقِّق، حقوق، حقّانیت، حقایق


درک و دریافت

1
امپراتور در چه فصلی دانه گل‌ها را به بچّه‌ها داد؟ از کجا فهمیدید؟

  • در فصل بهار.
  • زیرا پس از یکسال، دوباره در   فصل بهار، بچه‌ها با گلدان‌هایش نزد امپراتور رفتند.
2
اگر شما جای پینگ بودید، چه می‌کردید؟

  • پاسخ به عهده دانش آموز به   عنوان مثال:
من اگر جای پینگ بودم، بعد   از اینکه فهمیدم دانه ای که امپراتور داده است رشد نمی کند و جوانه نمی زند و   چند دانه ای دیگر را امتحان کردم که ببینم مشکل از کجاست آنگاه در مقابل   امپراتور و دیگر بچه ها دچار نگرانی نمی شدم.
3
چرا با وجود اینکه گلدان‌ها، پر از گل‌های خوش‌بو   و زیبا بودند، امپراتور خوشحال نبود؟

  • زیرا می‌دانست که بچه‌ها در   حال دروغ گفتن هستند 
  • و این همان دانه‌هایی نیست   که امپراتور به آن‌ها داده بود. 
  • دانه‌هایی که امپراتور به آن‌ها   داده بود پخته بود
  • و امکان نداشت که جوانه بزند   و رشد کند.
4
دلیل نگرانی پینگ چه بود؟

  • زیرا دانه‌ای که از امپراتور   گرفته بود، 
  • جوانه نزده بود 
  • و رشد نکرده بود 
  • و تبدیل به گل نشده بود.
  • در حالیکه همه گل های زیبایی   پرورش داده بودند.
5
پینگ چه کارهایی انجام داد تا دانه‌ها   به خوبی رشد کنند؟ به ترتیب بیان کنید.

  • گلدانش را با خاک خوب و مناسب پر کرد
 و دانه‌اش را با دقت زیاد در آن کاشت
و در آفتاب گذاشت.
 هر روز به گلدانش آب داد.
ولی هیچ جوانه ای در گلدان او رشد   نکرد
  • دانه را در گلدان بزرگ‌تری کاشت
خاک گلدان را عوض کرد
ولی باز هم اتفاقی نیفتاد
6
با توجّه به  متن، جمله‌ها را به ترتیب رویدادها شماره گذاری کنید.

  • امپراتور، دانه‌های مخصوصی را برای کاشتن و پرورش دادن زیباترین گل به   بچّه‌ها داد.   
  • امپراتور، شجاعت و راست گویی پینگ را تحسین کرد.
  • امپراتور می‌خواست جانشینی برای خود انتخاب کند.     
  • همه‌ی بچّه‌ها به جز پینگ، با گلدان‌های زیبا در قصر جمع شدند.  
  • همه مردم چین به گل‌ها و گیاهان علاقه‌ی زیادی داشتند.    
3
5
2
4
1